نمی دونم
مقاله ی شهلا شرکت مدیر مسئول مجله ی زنان رو در مورد نقد حرکت 22 خرداد خوندید یا نه اما جوابی که
نوشین احمدی به اون نقد داده واقعاً نکات مهمی رو بیان می کنه. نکته ای که دقیقاً درد نداشتن آزادی بیان و عقیده در این کشور ِ.البته من مستقیماً به این جریان نمی خوام بپردازم و فقط می خوام مواردی از خفقانی رو که در جامعه ی ما و در دانشگاه ها وجود داره بیان کنم و این رو برای کسانی می گم که فکر می کنند ما دست روی دست گذاشتیم و هیچ کاری نمی کنیم و اصلاً به ذهنشون خطور نمی کنه که راه برای فعالیت نیروهای که به گونه ای دیگر فکر می کنند بسته است و همه جا بن بست ِ.
از اون جایی هم که به انجام حرکت های انقلابی و سلاح به دست گرفتن معتقد نیستیم و نیروی فکری می باشیم برگزاری یک تجمع مسالمت آمیز رو به هیچ عنوان انقلابی نمی دونیم. چون نه سلاحی حمل می کردیم نه قصد تحمیل سلیقه داشتیم. خانم شرکت شما که دستآورد اصلاحات رو فضای باز ذکر کردید آیا توجیهی برای حمله به تجمع مسالمت آمیز زنان در این فضای باز و جامعه ی مدنی دارید؟؟؟ آیا دستآورد این اصلاحات اینقدر سست و بی پایه بود که با یه تغییر رئیس جمهور بر باد رفت؟؟؟ می شود شما دوباره اصلاح طلبی و مدارا گری و مروت مداری رو تعریف کنی؟ می توانم بپرسم آیا ما فمینیست های غیر مسلمان معتقد به کار فرهنگی نبودیم و اون رو انجام ندادیم؟ اگر منظور شما از کار فرهنگی همون کاری ست که معتقدید خودتان می کنید و نه هیچ کس دیگر باز هم خط کش به دست گرفتید و امر مدارا را دور انداختید. آیا ما با برگزاری یک تجمع مسالمت آمیز می خواستیم همه را به بهشت برسانیم و همه زنهای ایران را رستگار کنیم؟؟؟ تجمع مسالمت آمیز انقلاب است؟؟؟ البته بستگی به شرایط تعریف آن دارد. در این خفقانی که در کشور ما حکمفرماست به نظر شما انقلاب است اما به نظر ما نیست چون از آن کاری که کردیم رنگ و بوی انقلاب به مشام نمی رسد. مگر اینکه شما هم تفکر حکومتگران را داشته باشید که هر حرکتی را انقلاب از نوع رنگی ومخملین و تند می پندارند. فکر می کنم نوشین حرف های زیادی رو در نقد خودش بیان کرده و اگر خوب بخوانید سخنان شما را پاسخ مناسبی داده.
باید بگم مسئله ی انگ زدن چیز چندان غریبی برای من یا خیلی از هم فکرهای من نیست. من خودم بارها با این مسئله در همه جا و حتی محیط دانشگاه برخورد کردم و در مورد خانم نوشین احمدی حرف هایی را که تعدادی از بچه های دانشگاه در مورد او می زنند بارها شنیدم. افرادی که خود را مسلمان می خواندند و همچون شما تنها به اصطلاح کار فرهنگی می کردند و با یک خط کش بقیه را تندرو و انقلابی می نامیدند و دور آنها خط می کشیدند.
حال بشنوید گلایه های مرا، باز هم می گم شاید حرف های من ربط معینی به جریان مطرح شده نداشته باشه اما خواستم نکاتی رو بگم که فکر می کنم دونستن اونها لازمه.
وقتی می خواستم وارد یه تشکل دانشجویی در دانشگاه بشم با وجود اینکه از چند هفته قبل بهتعدادی از بچه ها در مورد علاقه ام در قرار گرفتن در ائتلاف اونها گفته بودم اونها من رو در دور زدند.می دونید چرا؟چون من تنها به استعدادها و توانایی های یک گروه فکر می کردیم و اینکه اگر با هم باشیم خیلی کارها می توانیم بکنیم ولی اونها به چیزی دیگه ای می اندیشیدند
چون من رو شنفکر دینی نیستم. آره نیستم، سکولارم و این رو پنهان نمی کنم. آره اونها حق داشتند ائتلافی رو ببندند که همه شکل هم باشند و سلطه ی خودشون رو بازتولید کنند اما حتی حاضر نشدند یک صدای متفاوت، نه مخالف، در ائتلاف داشته باشند. این رو مستقیماً به من نگفتند اما از کسی که جای من گذاشتند کاملاً واضح بود. حالا هر چه قدر شما بگید نه اینطوری نیست ولی هست. این دعواها بین تفکرهای مختلف وجود داره اگر یه تفکری بخواد تمامیت خواه باشه وهمه چیز ز متعلق به خودش بدونه. تازه کسانی که تفکر اینجوری دارند دم از تساهل و مدارا می زنند. کدوم تساهل؟؟؟ کدوم مدارا؟؟؟؟ توی مملکتی که سکولار بودن و لیبرال بودن مساوی است با فحش و دشمن حساب شدن کدوم تسامح؟؟؟ وقتی که بچه های سکولار یه نشریه توی دانشگاه ها ندارند. یه تشکل ندارند. حق حرف زدن حتی توی دانشگاه و سر کلاس رو ندارند آیا باز هم می شه دم از تساهل زد؟؟؟
نمی دونم چه قدر در جریان مسائل و مشکلات انجمن های اسلامی دانشگاه ها هستید و اینکه چه طور انجمن های دوکراسی خواه دانشگاه تهران و نیروهای دموکراسی خواه انجمن های دیگه و طیف علامه تحکیم رو در منگنه قرار داده اند. اما بگذار بگم که یک انجمن دانشکده رو با 500 تا رأی دانشجوها منحل کرده اند و تمام اعضای اون رو لغو عضویت. این دقیقاً بلایی است که بر سر انجمن های 5 دانشکده ی مهم دانشگاه تهران آوردند. چرا چون دموکراسی خواهی ایم . چون لیبرالیم و سکولار و تازه آقای علامه که خودشون رو اصلاح طلب می دونند دم از تساهل با نیروهای دیگه می زنند. آقای جلایی پور که دم از هویت دینی انجمن های اسلامی می زنه و پسر ایشون که در دانشکده ی ما درس خونده و خودش رو تافته ی جدابافته می دونه(اشاره به مقاله ای که درشرق در دفاع از هویت های دینی انجمن ها کردند و به دفاع از حرف های پدرشون پرداختند و هیچ کاری نکردند غیر از توهین) معتقدند که نیروهای سکولار باید خودشون رو عقب بکشند و عرصه رو برای بچه های روشنفکر دینی و مسلمون باز کنند تا اونها، هم حق خودشون رو بگیرن، هم حق شما رو و به شما سکولارها هم یه چیزی برسه. چرا باید اینطوری باشه؟ من می خوام خودم حرف بزنم. نقد کنم،عقیده ام رو نشون بدم نه یه وکیلی بگیرم که در نیت خیرخواهی اون شک دارم. من نمی خوام تو از من دفاع کنی مگه خودم نمی تونم؟؟؟ من می خوام حتی عقیده ی تو رو نقد کنم .همینه که می گم اینها تمامیت خواه هستند و پدر به اصطلاح اصلاح طلبشون که هم پیاله ی مشارکتی هاست از همه تمامیت خواه تر. این مشکلی است که در همه جا هست چه در دانشگاه و چه در جامعه و بین نیروهای تحول خواه. کسانی که در چارچوب مذهب فکر نمی کنند حق اظهار نظر ندارند. نوشین این مورد رو به خوبی در نقد خودش بیان کرده.
بچه های مرکز فرهنگی فمینیست هستن نه هیچ چیز دیگه. پسوند اسلامی هم نداره. نقدی که نوشین کرده واقعیت مسئله رو به طور واضحی مطرح کرده. واقعیت اش اینه که تو اگر فمینیست اسلامی نباشی و یا هر چیز دیگه ای که پسوند اسلامی داشته باشه و در گفتمان این حکومت بگنجد، حق حیات نداری. درسته خانم احمدنیای عزیز، من شاید بتونم سر کلاس شما بگم که من یک فمینیست هستم نه از نوع اسلامی و شما نخواهید با من مقابله کنید یا جبهه بگیرید و یا انگ بزنید ولی این رو بدونید که خیلی از همکارهای شما در دانشگاه اینطوری نیستند. به تو لقب تندرو می دن و حتی به تو می گن انقلابی چون خودشون محافظه کاراند. چون اگر بگی که معتقد به جدایی دین از سیاست هستی از فردا تو رو با انگشت نشون می دهند. متأسفانه مثل خیلی های دیگه نمی تونم به تظاهر تزویر کنم و اون چیزی که فکر می کنم رو پنهان کنم و این درد خیلی از کسانی است که می خوان در این جامعه آزاد فکر کنند.