Tuesday, January 30, 2007

زندگی بی صدا تکرار می شود



حس می کنم نیست شده ام، خیره به سقف کلاس، سوال ها رو یکی پس از دیگری جا می گذارم، با بی تفاوتی برگه امتحان رو می دهم، به چند سوال جواب ندادم؟؟ یادم نمی آید. اهمیتی دارد؟ نه، دیگر هیچ چیز در نگاهم اهمیت ندارد. قدم های آرام و سستم را می شمارم. چرا این روزها این قدر ساکتم؟ چرا حوصله ی هیچ کس را ندارم؟
نگاه خالی از حسم را به آدم ها می دوزم. دلم برای قهقهه زدن تنگ می شود. روزها کش می آیند، لحظه ها بیشتر. زندگی بی صدا تکرار می شود.
کاش دوستانم می فهمیدند که حوصله ی هیچ کدوم از انتقادهای درستشون رو ندارم. گوش هایم کرمی شوند. نمی خواهم بشنوم. اما می شنوم و گریزان می شوم... کاش مرا کمی به حال خود می گذاشتند...
دیگر نه خاطراتم را می کاوم، نه در گذشته ها گم می شوم. طعم زندگی را با درد می چشم و می خواهم فرار کنم.
به چهره تک تک زنان در مترو می نگرم و افسوس می خورم از دلخوشی های کوچکم که چه آسان بر باد می روند... می نشینم، بی سروصدا. دیگر گوش شنوایی نیستم برای دردهای این زنان...همین زنانی که با درد بسیار چشم در چشمانم دوخته بودند و دودستی مرا تحویل مأموران می دادند...
چه بگویم؟؟... که از آن روز احساس می کنم دیوارهای نازک اعتمادم به این زنانی که از عاشقی های کوچکم در گوششان زمزمه می کردم، فروریخته است... آن قدر که حاضر بودم سالها توهین و تحقیرو تردید را به جان بخرم اما ای کاش، ای کاش...
چیزی بر روی دلم سنگینی می کند...

Sunday, January 28, 2007

آزاد می شوند

خبر خوب: قرار کفالت براشون گذاشتند امروز آزاد می شوند
خوشحالم..........ا

آخرین خبر بازداشت شدگان




درپی دستگیری طلعت تقی نیا، منصوره شجاعی و فرناز سیفی، روزنامه نگار، فعال جنبش زنان و عضو مرکز فرهنگی زنان ، صبح روز یکشنبه 8 بهمن 1385 وکلای بازداشت شدگان شیرین عبادی، نسرین ستوده، لیلا علی کرمی به همراه خانواده های آنان به دادگاه انقلاب، معاونت امنیت مراجعه کردند. اما به آنان گفته شد که پرونده بازداشت شدگان هنوز به دادگاه ارجاع نشده است.شیرین عبادی دراین باره گفت ما هنوز نمی دانیم که آنها را به چه جرمی گرفته اند. به گفته وی، سفر به خارج کشور و شرکت در کارگاه های آموزشی جرم نیست و طبق قانون اساسی و قانون مدنی شهروندان نیازی به گرفتن اجازه از مقامات برای سفر به خارج کشور و شرکت در کارگاه های آموزشی ندارند. بازداشت شدگان هم اکنون در بند 209 زندان اوین هستند.

Saturday, January 27, 2007

هر وقت می آیم باز خبر دستگیریه.



سه تن از فعالان جنبش زنان در فرودگاه امام دستگیر شدند.طلعت تقی نیا، منصوره شجاعی، فرناز سیفی، روزنامه نگار،فعال جنبش زنان و عضو مرکز فرهنگی زنان ، صبح روز شنبه 7 بهمن ماه ، هنگام خروج از کشور دستگیر شدند. انگیزه سفر آنان شرکت در یک کارگاه آموزشی روزنامه نگاری در دهلی هند بود.پس از دستگیری این سه تن ماموران امنیتی به همراه آنان به منزلشان رفتند و پس از بازرسی منزل و جمع آوری وسایل شخصی آنان مانند کیس کامپیوتر، کتاب، دست نوشته آنان را به بند 209 زندان اوین منتقل کردند.
Three Iranian Women's Rights Activists Arrested!
Tala't Taghinia, Mansoureh Shojaie, and Farnaz Seify, women's rights activists, journalists, and members of the Women's Cultural Center, were arrested at Imam Khomeini Airport in Tehran, while trying to exist the country to attend a journalism training in New Delhi India. After their arrest, security forces escorted the three activists to their homes, where their personal affects, such as their books, computers and computer cases, were searched and seized. After a search of their homes, these three activists were transferred to Evin Prison, 209th Ward.

خیلی داغونم، نشستم. انگار میخ شدم به صندلی...می چرخم تو اینترنت... چرا همه خوابند؟ چرا هیچ کس هیچی نمی گه آخه؟ می رم وبلاگ این بعد اون یکی. یعنی الآن فرناز و طلعت و منصوره کجایند؟ اوین؟ 209؟ توی بازداشت لحظه ها کش می آیند. وقت نمی گذره. مثل خونه نیست که تا چشم رو هم می گذاری می بینی روزت تمام شده. فکرهای عجیب و غریب می رود و می آید

دستگيري فعالان زنان درفرودگاه( مصاحبه پدر فرناز سیفی با روز) روز آنلاین

Sunday, January 21, 2007

فصل بد امتحانات

عجب روزهاي بدي رو مي گذرونم ها. زندگي به كامم زهرمار شده. بعد از اينكه با كلي بدبختي روز پنجشنبه و جمعه نشستم درس خوندم رفتم سر جلسه امتحان استاد نيومد امتحان بگيره و موبايلشم خاموش كرده بود. سوال هم طرح نكرده بود بده به آموزش. از استرس بازداشت كه دراومدم با كله افتادم تو استرس امتحان ها. وقت سرخاروندن ندارم. آخه اين زندگيه؟؟؟
حالا فردا آخرين امتحان رو مي دم راحت مي شم ولي اينقدر كار دارم كه فكر كنم وضعم همين طوري باشه.

Friday, January 12, 2007

سر گیجه

احساس می کنم 24 ساعت رو خوابیدم و به دنیایی رفتم که هیچی ازش نمی دونستم.
هنوز گیجم....
واقعیتی رو دیدم که شاید باورش نداشتم...

Thursday, January 11, 2007

سایت کمپین یک میلیون امضا فیلتر شد

دارم به تمام آدم هایی فکر می کنم که هر روز موقع گرفتن امضا بهشون آدرس we- change.orgرو می دادم و از سایتمان می گفتم: هر اطلاعاتی بخواهید و هر سوالی دارید به سایت کمپین سر بزنید.سر صبح که آدرس سایت رو زدم و دیدم فیلتر شده . حالم به حدی گرفته شد . حالا چه طور می شه همه ی آنها رو آگاه کرد که آدرس سایت کمپین تغییر کرده؟؟؟مشکلات کار مدنی در ایران خیلی زیاده. به طوری که الآن خیلی احساس ناامیدی می کنم. موضوع فقط سایت نیست. فیلتر شدن سایت بهانه ای شد برای نوشتن این پست. نداشتن جا، چاپ نکردن دفترچه ها توسط خیلی از انتشاراتی ها، کمپین در شهرستان ها، هماهنگ کردن بچه ها برای کارگاه ها دستگیری یکی از اعضا، اخراج یکی دیگه از سر کار و....نمی دونم چی بگم.هر وقت یاد کمپین می افتم که توی این چند ماه این قدر به من انرژی و روحیه داده دلم می خواد فریاد شادی بکشم. چهره ی تمام آدم هایی که ازشون امضا گرفتم و می گیرم توی ذهنم زنده می شه. چیزی مثل فیلتر کردن سایت و خیلی کارهای دیگه نمی تونه این پتانسیلی رو که ما ظرف چند ماه ایجاد کردیم از بین ببره. فیلترینگ سایت ناراحتم کرد اما این باعث نمی شه این همه آدم دست از کار بکشند. کمپین امروز دیگه فقط توی تهران نیست. به خیلی از شهرها رسیده و واقعا مرزهای جغرافیایی رو پشت سر گذاشته. تقاضای مردم برای تغییر این قوانین و خیلی قوانین دیگر رو نمی شه به همین راحتی ها سرکوب کرد.
دلیل اینکه پست قبلی رو حذف کردم این بود که می خوام هویتم توی وبلاگم پنهان باشه و دو تا از دوستان حواسشون نبود و هویتم رو لو دادند. پست رو دوباره می گذارم همراه با کامنت ها. از دوستان هم معذرت می خوام که این اتفاق افتاد. لطفا این موضوع رو رعایت کنید و اسم من رو موقع کامنت گذاشتن نگید.

Friday, January 05, 2007

شماره 18 زنستان: زنان و ادبیات


توی وبلاگم ناشناس می نویسم. برای همین به مطالبم لینک نمی دهم. توی این شماره زنستان و شماره قبلی مطلب داشتم. اگر دوست
داشتید سر بزنید و بخونید