بعد از پشت سر گذاشتن هفته ی که به 8مارس ختم شد و با بازداشت 33 تن از دوستانم در مقابل دادگاه انقلاب شروع شد، دچار رخوت خیلی بدی شدم. ساعت ها می شینم زل می زنم به دیوار و گاهی غرق در افکار می شم و خیلی وقت ها هم به چیز خاصی فکر نمی کنم. هفته ی قبل رو با اتفاق تلخی شروع کردم. در تمام این روزها هم در تلاطم رهایی تک تکشون بودم. هنوز 2 نفر دیگر در زندان اند و معلوم نیست نگه داشتن شادی و محبوبه چه سودی دارد. اما الآن به حرکتی که شد فکر می کنم به جنبش زنان ایمان می آورم. جنبشی با خواسته های مشخص و پویا که برای رسیدن به تمام مطالباتش هزینه می پردازد. به قول الناز زنان با این بازداشت جمعی تابوی بند 209 زندان اوین رو شکستند و واقعا باید به همه شون تبریک گفت. انتقادهایی به این حرکت زنان می شه که من در هیچ کدوم تا به حال استدلال درستی ندیدم که بخوام جواب بدم. هر کسی هم حرفی زده از روی ترس بوده. اگر حتی جرات ایستادن بر خواسته های خودتون رو ندارید و خیلی راحت از شعار دموکراسی خواهی به خاطر پرداخت هزینه بر می گردید، پس شجاعت و جسارت زنان را زیر سوال نبرید. عملگرایی برای به دست آوردن مطالبات لازم است. اهمیت این موضوع رو نمی شه پنهان کرد.
فکر کنم اگر وقت دیگری به این موضوع بپردازم بهترباشه. می خوام از آزادی دوستانم بگم و ادامه بازداشت شادی و محبوبه که نگرانم می کنه.
روزی که تعدادی از بچه ها رو دیدم اصلا نمی تونستم جلوی اشک هام که از شادی بود رو بگیرم. حرف زدن با نیلوفر وسارا، دیدن شهلا انتصاری، رضوان مقدم، مینو مرتاضی، مریم میرزا، پرستوی زن نوشت، زینب، نسرین با روحیه، چهره ی سمیه. صدای جلوه و مریم حسین خواه واقعا شادی آور بود. ناهید کشاورز که همیشه برای ما خانم دکتره حتی اگر از این خوشش نیاد که خانم دکتر صداش کنیم. ایمیل تشکر نوشین و دیدن چراغ روشن زارا و سوسن و سارا توی چت. خوندن شعر ساقی توی بلاگش، همه بهم انرژی می ده.
8 مارس امسال تموم شد گرچه فشارهایی که به جنبش زنان اومد خیلی بیشتر از سال های اخیر بود و اوج مسئله بازداشت بچه ها و تفتیش منزل خیلی از فعالین بود. فیلترینگ سایت های زنان مثل زنستان و کمپین تغییر برای برابری، تبریک حاکمیت به زنان به مناسبت 8 مارس بود. اما تجربه حضورم در جامعه و دانشگاه نشون داده که صدای برابری خواهی زنان رو به هیچ صورتی دیگه نمی شه خفه کرد.
اینقدر حرف برای گفتن دارم که هر لحظه یه چیزی به ذهنم هجوم می یاره. گرچه از لحاظ روحی خیلی وضعم خرابه و این افسردگی آخرش من رو می کشه و این طوری که بوش می یاد قراره توی تعطیلات عید وضعم بدتر بشه، اما امیدم رو هنوز از دست ندادم.
فکر کنم بهتره همین جا تمومش کنم تا باز نرفتم سراغ یه موضوع جدید. می دونم این لینک دادن های پی در پی من صدای بعضی از دوستان رو درآورده ولی چاره ای ندارم که اضافه کنم سایت تغییر برای برابری باز هم فیلتر شده و آدرس جدیدش هم اینه:
فکر کنم اگر وقت دیگری به این موضوع بپردازم بهترباشه. می خوام از آزادی دوستانم بگم و ادامه بازداشت شادی و محبوبه که نگرانم می کنه.
روزی که تعدادی از بچه ها رو دیدم اصلا نمی تونستم جلوی اشک هام که از شادی بود رو بگیرم. حرف زدن با نیلوفر وسارا، دیدن شهلا انتصاری، رضوان مقدم، مینو مرتاضی، مریم میرزا، پرستوی زن نوشت، زینب، نسرین با روحیه، چهره ی سمیه. صدای جلوه و مریم حسین خواه واقعا شادی آور بود. ناهید کشاورز که همیشه برای ما خانم دکتره حتی اگر از این خوشش نیاد که خانم دکتر صداش کنیم. ایمیل تشکر نوشین و دیدن چراغ روشن زارا و سوسن و سارا توی چت. خوندن شعر ساقی توی بلاگش، همه بهم انرژی می ده.
8 مارس امسال تموم شد گرچه فشارهایی که به جنبش زنان اومد خیلی بیشتر از سال های اخیر بود و اوج مسئله بازداشت بچه ها و تفتیش منزل خیلی از فعالین بود. فیلترینگ سایت های زنان مثل زنستان و کمپین تغییر برای برابری، تبریک حاکمیت به زنان به مناسبت 8 مارس بود. اما تجربه حضورم در جامعه و دانشگاه نشون داده که صدای برابری خواهی زنان رو به هیچ صورتی دیگه نمی شه خفه کرد.
اینقدر حرف برای گفتن دارم که هر لحظه یه چیزی به ذهنم هجوم می یاره. گرچه از لحاظ روحی خیلی وضعم خرابه و این افسردگی آخرش من رو می کشه و این طوری که بوش می یاد قراره توی تعطیلات عید وضعم بدتر بشه، اما امیدم رو هنوز از دست ندادم.
فکر کنم بهتره همین جا تمومش کنم تا باز نرفتم سراغ یه موضوع جدید. می دونم این لینک دادن های پی در پی من صدای بعضی از دوستان رو درآورده ولی چاره ای ندارم که اضافه کنم سایت تغییر برای برابری باز هم فیلتر شده و آدرس جدیدش هم اینه:
راستی این لوگوهایی که گذاشتم رو دیدید؟ خودم خیلی باهاشون حال می کنم.
پی نوشت: چرا اصلا بوی عید نمی یاد؟ به خاطر سردی هواست یا اینکه هر سال برای من عید بدتر از سال قبل می شه؟