Monday, September 26, 2011

تناقض زیبایی

«زنانی که بطور استثنایی زیبا‌یند، محکوم به شوربختی‌ند. پیشگویی به آنان گفته از میان دو مصیبت یکی را برگزینند. که یا مبادله‌ زیرکانه‌ زیبایی در ازای کسب موفقیت است، که مجبور به پرداخت هزینه‌ آن با خوشبختی خود می‌شوند و توان عاشق شدن پیدا نمی‌کنند. عشقی را که به آنان معطوف شده مسموم کرده و عاقبت دست‌شان خالی می‌ماند. یا امتیاز زیبایی، به آنان شهامت و اعتماد به نفسی می‌دهد که هر داد و ستدی را رد می‌کنند. »

تئودور آدورنو


ما انسان ها با رفتار متناقض مان در حالی که به زیبایی جذب می شویم آن را می کُشیم. نابود می کنیم و به قهقرا می کشانیم. زنانی یا کسانی که به طرز غریبی زیبا هستند بسیار نیز گوشه گیر و افسرده می شوند. خصوصا از زمانی که به زیبایی خویش پی می برند. دیگر نشانی و توانی برای تلفیق در جمع برای آنان نمی ماند.

وقتی که با زیبایی روبرو می شویم حسی متناقض از جذب شدگی و حسادت داریم. زنان به گونه ای با آن مواجه می شوند و مردان گونه ای دیگر. زن زیبا انسانی تنهاست. محکوم به تنهایی است چرا که زنان دیگر با دید حسادت به او می نگرند و در عین حال خود را در مقابل او ضعیف می بینند. آنها می دانند در جمع کسی از همه برتر است، چون زیباتر است. همزمان استرس آن را دارند که زیبایی او همسران و دوستانشان را برباید و چشم ها را متوجه دیگری سازد. دیگری که همه توجه ها به اوست.

زمانی که زنی زیبا به این موضوع آگاه می شود محکوم به کنار کشیدن است. محکوم به خلوت و تنهایی است چرا که می داند اطرافیان را می ترساند. حسی از ترس و جذب شدگی ایجاد می کند. برای همین تنها می ماند. گوشه می گیرد و از اجتماع کنده می شود. چرا که حداقل از یک وجه از آن اجتماع برتر است و این برتر بودگی حتی اگر زیبایی باشد که ما انسان ها همیشه بیان می کنیم آن را می پرستیم، باز هم مایه حسادت و خشم و کینه مان است.