عکس ها، عکس ها، تصاویر
به عکس دو نفره مان دوباره خیره شدم در آن قاب
به همانی که ۷ سال پیش کسی جایی ازمان گرفت
چه قدر عوض شدیم
روزگار سخت تباهمان کرده
دیگر ساده نیستیم
ما زندگی را باختیم
سادگی مان را باختیم
دریافتیم
در این دنیای گرگ خو
اگر گرگ نباشی فنا می شوی
تو دیگر آن مرد چتر به دست ساده
زیر سایه بان تئاتر شهر نیستی
من نیز
دختری جوان و در پی عشق که
چشمانش
روزی از شادی برق می زد
نیستم
سادگی ام با باکرگی ام رفت
به بادهای سرد و زمهریرها سپرده شد
آنی شده ام
که نمی شناسم
کاش زودتر
نباشم.
به عکس دو نفره مان دوباره خیره شدم در آن قاب
به همانی که ۷ سال پیش کسی جایی ازمان گرفت
چه قدر عوض شدیم
روزگار سخت تباهمان کرده
دیگر ساده نیستیم
ما زندگی را باختیم
سادگی مان را باختیم
دریافتیم
در این دنیای گرگ خو
اگر گرگ نباشی فنا می شوی
تو دیگر آن مرد چتر به دست ساده
زیر سایه بان تئاتر شهر نیستی
من نیز
دختری جوان و در پی عشق که
چشمانش
روزی از شادی برق می زد
نیستم
سادگی ام با باکرگی ام رفت
به بادهای سرد و زمهریرها سپرده شد
آنی شده ام
که نمی شناسم
کاش زودتر
نباشم.