چند بار در زندگی ، محیط کار و تحصیل با تمامیت خواهان مواجه شده اید؟ کسانی که تمایلی پایان ناپذیر به قرار گرفتن در راس امور و کنترل رفتارها و اعمال دیگران را دارند. آنها کم نیستند و موارد کوچک و بزرگ آن در طول تاریخ تکرار و تکرار شده است. فکر می کنم هر انسانی دارای چنین قابلیت نهانی است و رضایتی که از بالادست بودن می برد و اینکه حرف ها و اعمالی که انجام می دهد درست است، آن چنان شعف و آرامش بخش است که بخواهد دامنه های حضورش را هم گسترده تر کند. حال اگر این افراد کسانی باشند که توانایی گسترده کردن دامنه حضورشان را به دلیل موقعیت کاریزماتیک و یا شهرت و ثروت داشته باشند، کم کم مشکلات کوچک و بزرگ آغاز می شود.
این افراد یا گروه ها شاید حتی نیتی بد و یا ناپاک نداشته باشند اما برای آنکه کار اشتباهی انجام دهیم نیاز نیست که نیتی خوب یا بد داشته باشیم. دامنه اعمال آدمی می تواند چنان ابعاد گوناگونی به خود گیرد که حتی ورای تصورات و تخیلات فرد هم برود. چند بار شده است که چیزی از قول شما نقل شده که حتی آن را بر زبان نرانده اید؟ و آیا شده که دیگران در مورد شما و اعمالتان با چند درجه اغراق سخن گویند؟ بسیار کسانی که با نیت هایی خوب و گاها انسانی در نهایت دردسرهای بزرگی درست کرده اند و چنین افرادی هر چه قدر جایگاه، قدرت و ثروت بیشتری داشته باشند، اثراتی جبران ناپذیرتر و یا غیرقابل برگشت تر به جای می گذارند.
شاید تنها راه برای بسیاری از ما این باشد که پیش از انجام عملی مهم که اطرافیانمان را درگیر می سازد و تحت شعاع قرار می دهد فکر کنیم و مشورت. حتی اگر شده مشورت کسانی که بسیار هم با ما مخالف هستند را لحاظ کنیم. تمایل و طمع درونی به کنترل و قرار گرفتن در برترین جایگاه مخصوصا برای کسانی که فکر می کنند می توانند دنیا را تغییر دهند به اندازه کافی خطرساز است. چرا که جهان خارج از ما براساس منطقی متفاوت از ذهن ما کار می کند. تعاملات انسانی نتایجی متفاوت از پیش بینی های ما دارند. انسان ها به گونه ای متفاوت از ما می اندیشند و تمایل به پذیرفتن آنچه فکر می کنیم درست است را ندارند. یا آنچه نظرمان است را امکان دارد باور نداشته باشند و نکته هایی در رد آن بتوانند ثابت کنند.
تنها راه آن است که بیشتر مراقب افکار و اعمالمان باشیم.