Tuesday, October 07, 2014

هنوز هم قلب‌های مهربانی هست

اون جمله مارکز چی بود که می‌گفت بزرگترین حقیقت دنیا تنهایی است و چه چیزی از این حقیقی‌تر. زمانی که به معنای این جمله پی بردی خیلی از موضوعات و مشکلات خود به خود حل می‌شود. خیلی از اندوه‌ها و غصه‌ها رنگ می‌بازد. نگاهت به همه چیز تغییر می‌کند. می‌شوی آدمی که در تنهایی‌هایش به دنبال معنایی می‌گردد. می‌گردد تا چیزی را پر کند. تا چیزی را عوض کند. می‌داند که زندگی یعنی سختی و به دوش کشیدن بارهایی که می‌دانی هیچ‌گاه پایانی ندارد. این روزها که هر روز در میان انتخاب‌های گوناگون قرار می‌گیرم گاه به خود می‌گویم خوشا به حال آنهایی که چندان انتخابی هم ندارند و دنیا برایشان ساده‌تر و بی‌شیله می‌گذرد. 

حال گاهی هم جملاتی از آدم‌های زندگی‌ات می‌شنوی که می‌گذاری کنار بسیاری از زخم‌هایی که خورده از شنیده‌ها و کرده‌ها. جمله‌هایی که به گوش می‌سپاری و با جان می‌خری. مثل مادری که می‌گوید کاش پیشت بودم تا از این تنهایی طولانی در می‌آمدی یا دختردایی که وقتی از برنامه‌هایت می‌گویی جواب می‌دهد تو نمی‌خواهی روی آرامش ببینی. و فکر می‌کنی این جمله‌ها از کجا می آید چه می‌شد اگر یاری داشتی در زندگی که همین چیزها را یک بار از سویش می‌شنیدی.....